چنان مصروف کاراش بود که متوجه حضور من نشد. اندکی منتظر ماندم تا جواب مشتریان خود را بدهد. همین که کاراش تمام شد رویش را طرف من کرد، و با یک لحن مهربانگونه گفت دخترم از چند افغانی برایت منتو بدهم؟ یک لبخند زده در جواباش گفتم مشتری نیستم، خبرنگار هستم اگر موافق باشید میخواهم از کارتان یک گزارش بسازم. با اندکی تفکر و مکث؛ در پاسخم گفت بله حتماً.
در اول از او خواستم که خود را برایم معرفی کند؛ در پاسخام گفت” شیرین جان هستم یکی از زنانیکه برای بدست آوردن یک لقمه نان غریبی میکنم.”
شیرین جان یک خانم حدوداً 40 ساله است که برای رفع نیازهای اولیه زندگی خود در بازار لیلامی هرات مصروف فروش غذایی بنام “منتو” است.
خانم شیرین در ادامهی صحبتهای خود برایم از زندگی شخصی و مشکلات خود قصه کرد.
گرچه با نگاه کردن در چشم ماناش میتوانست که درد و رنجهای زندگیاش را به خوبی حس کرد، اما با آن هم خواستم از زبان خود اش بشنوم برایش گفتم برایم از زندگی خود قصه کن؛ با چشم مان اشک آلود برایم گفت” ده فرزند دارم، شوهرم بیکار است، به خانهی کرایی زندگی میکنیم به خاطر این که ما را از خانه بیرون نکند و شکم اولادهای خود را سیر کنم مجبور هستم که از صبح تا شام زیر آفتاب سوزان بنشینم تا لقمه نانی برای فرزندان خود پیدا کنم.”
برایش گفتم چرا شوهر اش کار نمیکند؟ در جوابم گفت” فعلاً در کشور بیکاری است اکثریت مردها بیکار هستند و ما هم سرمایه نداریم که یک کار و غریبی را روبراه کنیم.”
خانم شیرین در لابلای صحبتهایش برایم گفت که برای سیر کردن شکم گرسنهی فرزندان خود مشکلات زیادی را دیده است. او گفت”همین کار کردن و غریبی باعث شد که از خانواده و ولایت خود دور شوم و برای بدست آوردن یک روزی حلال به ولایتهای دیگر سرگردان شوم. مشکلات زیادی را در زندگی خود دیدم به خاطر غریبی مجبور شدم که دو پسر خود را به ایران بفرستم؛ اگر غریبی نمیبود هیچ وقت پسران خود را به کار کردن به ایران نمیفرستادم.”
او گفت” در اصل از ولایت مزار شریف هستم. قبلاً در مزار شریف نیز همین کار را میکردم اما آنجا درآمد ام خوب نبود مجبور شدم که برای کار کردن به هرات بیایم. اینجا نسبت به مزار درآمد ام بهتر است گذاره میشود.”
از او در مورد میزان درآمد اش پرسان کردم در جوابم گفت” شکر خدا کارم به هرات بهتر است و روزانه برایم دو صد افغانی الی دونیم صد افغانی میماند، که ماه پنج هزار کرایه خانه میدهم و باقی را گذاره زندگی خود میکنم.”
به پاسخم در مورد برخورد مردم و حکومت با کار اش چنین گفت” مردم زیاد کار ندارند اما بعضی افراد بودند که برایم مشکل میساختن که با رفتن به شاروالی و گرفتن اجازهی کار به اینجا مشکلم حل شد. امارت اسلامی هم برایم گفت در چوکات شرعی و حفظ حجاب اجازه دارم که کار کنم.”
در اخیر برایش گفتم چه گفتنی به خانمهای دیگر داری؟ برایم گفت” چون من به سر سرک کار میکنم اکثر خانمها این چنین کارها را ننگ میدانند؛ کار کردن و پیدا کردن روزی حلال ننگ نیست و برای ساختن یک زندگی خوب به فرزندان خود ما زنان باید از خود شهامت به خرج داده و کار کنیم. من فعلاً از کار کردن سر سرک هیچ شرم ندارم و خوشحال هستم که میتوانم حداقل شکم گرسنهی اولادهای خود را سیرکنم.
باید گفت که با وجود ایجاد محدودیتهای شغلی و تحصیلی زنان، کار کردن زنان تجارت پیشه آزاد بوده طوریکه از زمان پیروزی امارت اسلامی تاکنون سه مارکت مخصوص بانوان ایجاد شده که در آن زنان آزادانه میتوانند فروشندگی کنند.
گزارشی از فروزان فروغ خاوری