عبداللطیف محمدی
این نوشته در محور سه موضوع خواهد بود، ابتدا نگاهی به وضعیت عرفانی و تصوف در عصر طلایی تیموریان؛ ثانیاً اشاراتی به کمالات امیر علی شیر نوایی و در اخیر نگاهی به خدمات امیر علی شیر نوایی.
- عرفان و تصوف در دوره تیموری
شناخت اندیشه و اثر یک نویسنده وابسته به این است که از حالات زندگی و عصری که در آن می زیسته آگاهی داشته باشیم. عصر تیموریان با مرگ امیرتیمور و جانشینی پسرش شاهرخ میرزا در سال 807 هـ . ق . آغاز و با مرگ سلطان حسین میرزا در سال 911 ق پایان یافت. یعنی این دوره با شکوفایی هر چه تمامتر در عرصههای مختلف 104 سال عمر کرد.
شاهرخ میرزا بین سال های 807 تا 850 پادشاهی عادلانه کرد و هرات دارالسلطنه بزرگترین مرکز علم و ادب، فرهنگ و عرفان اسلامی بود. حافظ ابرو مینویسد: “هرات مجمع ارباب یقین و قبلهی احرار و ابرار و کعبهی اشراف و اخیار و مرکز اهل تقوی و مامن زهاد و عباد و مسکن اقطاب و اوتاد بود.”
در زمان حیات شاهرخ میرزا، پسرش میرزا بایسنغر که شاهزادهای خوش ذوق و هنرمند بود، وفات میکند. پس از مرگ شاهرخ میرزا، میرزا ابوالقاسم بابر پسر میرزا بایسنغر بر تخت قدرت مینشیند. امیر علیشیر نوایی در کتاب مجالس النفایس درباره بابر میرزا مینویسند : “وی درویش وش و فانی صفت و کریم الطبع پادشاهی بود، و به همت او پادشاهی در این قرن ها نبوده است.”
پس از وفات بابر میرزا شهر هرات برای مدتی در میان شاهزادگان تیموری دست به دست میشود تا به دست سلطان ابوسعید میرسد. گویند که او یکی از پادشاهان عادل بوده است. تا این که او نیز کشته میشود و حکومت به سلطان حسین بایقرا، دوست و رفیق و هم مکتبی امیر علیشیر نوایی میرسد. او نیز از نوادگان امیرتیمور بود.
سلطنت تیموریان در اوایل قرن نهم تا اوایل قرن دهم یکی از درخشندهترین ادوار تاریخی کشور بود. هرات برای بار نخست پایتخت امپراطوری گسترده پهناور دولت تیموری قرار گرفت. مردم پس از سالهای متمادی جنگ و ویرانی نفس راحتی کشیدند و توانستند ویرانیها و خرابی ها را مرمت نموده و به آبادانی سوق دهند. شهر هرات با گذشت زمان آباد و آبادتر شد تا اینکه نام عروس شهرها را به خود گرفت. این شهر مرکز علماء، اندیشمندان، اهل عرفان، نویسندگان و هنرمندان شده بود و بزرگان از اقصی نقاط دنیا به این شهر روی میآوردند و آثار جاودانه و ماندگار که مایه فخر و مباهات است از خود به جا گذاشتند.
طریقت نقشبندیه در این دور
باید یادآور شد که طریقه نقشبندی یکی از مهمترین طریقتهای صوفیانه است که حتی هم اکنون نیز طرفداران بسیاری در خاورمیانه و آسیای مرکزی دارد. این طریقت در آغاز با نام طریقه خواجگان شناخته میشد که بنیان گذار طریقت خواجگان، خواجه عبدالخالق غجدوانی (رح) بود. تعلیمات ایشان میانه رو بود و در صدد ایجاد سازگاری در بین دین و دنیا بود. شخصیت مهم دیگر در این جریان فکری خواجه بهاءالدین نقشبند (رح) بود که بعدها این طریقت نام خود را از او میگیرد. شهرت و عروج نقشبندیه در دوره تیموریان در عهد خواجه عبیدالله احرار (رح) بود.
بررسی آثار مهم درباره آموزهها و سیره بزرگان طریقت نقشبندی نشان دهنده اهمیت کار و تلاش، تجارت، سیاست ورزی سالم، و تحکیم پایههای اجتماعی و خانوادگی است.
اگر به ابعاد مختلف طریقت نقشبندیه در این دوره نگاه کنیم میبینیم که این طریقه در حوزه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بسیار فعال بوده است. تیموریان باطن و حقیقت اسلام را درک کرده بودند و آن را به قالب اندیشه عرفانی و صوفیانه درآورده بودند. نفوذ ظاهری و معنوی اهل طریقت در دوره تیموریان چنانچه اشاره شد، بیانگر این است که آن ها فقط گوشه نشینی، بی تفاوتی به امور و خوارشماری دنیا را تفسیر و تطبیق نکرده بودند بلکه در نزد آنها، علت پیروزی دنیوی و تهذیب نفس منوط به تربیت سالم بوده است. با توجه به این بعد از حیات تیموریان میتوان پی برد که دستاوردهای فرهنگی و فکری امروز ما در اثر تلاش و عرفان پروری آن ها بوده است.
تصوف و عرفان یعنی وجدان و قلب جامعه؛ و عرفا حکمرانان قلوب و اراده مردم و مربیان بی ریا؛ دانش و عمل و میراث معنوی آنها منور به آیات پاک کلام خدا و روشن به نور نبوت.
شیوخ نقشبندی در امور مختلف از جمله مسایل اقتصادی و سیاسی قدرتِ چانه زنی با حاکمان را داشته اند. همچنین نفوذ اجتماعی و معنوی آنها در میان مردم نیز حاصل ارتباط مستمر و نزدیک آن ها با امرا و حکام بوده است. و آنها در این ارتباط نقش تربیتی و ارشادی داشتند. مثلاً لغو مالیات سنگین از بالای مردم، دفع ظلم و غیره … با وجود استغنا و نپذیرفتن هدایا از حکام، به دعوت آنها میرفتند جهت مقصد خاص.
همچنین در تصمیم گیریها خصوصاً در زمان حمله و یا محاصرهی شهر و یا ایجاد صلح و آشتی در بین ملت نقش برجسته داشتند.
- فضایل و کمالات امیر علیشیر نوایی
نوایی؛ پدر ادبیات ترک، بزرگترین شاعر ذواللسانین، بنیانگذار مکتب ادبی نوین در شعر ترکی، ادبیات شناس، زبانشناس، نقاش و دانته ترکی جغتایی (یا زبان ازبکی) و پیشگام رنسانس شرق. حتی در عرصه ادبیات و نقش آفرینی در تکامل زبان ترکی او را همپایه دانته شاعر بزرگ ایتالیا در احیای زبان ایتالیایی و فردوسی در توسعه زبان فارسی دانسته اند. امیرعلی شیر نوایی 62 سال زندگی پربار و با افتخار داشت و بالاخره در شهر هرات رحلت کرد و در همین شهر مدفون گشت.
نوایی به منظور تحصیل معارف و کمالات خراسان و سمرقند و بسیاری از شهرهای دیگر را سیاحت کرد. پس از وفات شاهرخ میرزا در سال 850 هـ . ق . امیر علی شیر نوایی با خانوادهاش هرات را به قصد عراق ترک میکند. در یزد به ملاقات مولانا شراف الدین یزدی میرسد. در آن زمان کودکی شش ساله بیش نبوده که با مولانا یزدی در خانقاهش ملاقات کرده و مورد توجه و شفقت وی قرار گرفته است.
سپس نوایی به سمرقند رهسپار میشود و در خانقاه جلال الدین فضل الله ابواللیثی اقامت اختیار میکند. و بالاخره در زمان سلطان حسین بایقراء بنا به درخواست سلطان به هرات باز میگردد. فخری هراتی مینویسد: “گرچه اول به او منصب مُهر داری تفویض گردیده بود اما او آنچنان در تربیت اطرافیان و فرزندان سلطان تاثیر داشته که شاهزادگان ملازمت او را شرف و افتخار خود میدانستند. با وجود منصب درویشی را مقدم میداشت و دقیقهای از دقایق طریق اهل سلوک را نادیده نمیگذاشت. در کنار دنیا و مکنت، متوجه تقوی و عزلت هم بود. طبیعتاً فضای حاکم بر هرات و حضور و نفوذ اهل سلوک و باورهای قوی مردم نسبت به آنان باعث میشد که شخصیت امیرعلی شیرنوایی شکل گیرد.”
در جهانِ شخصیتهای بزرگ و درخشان، کمتر شخصیتی را میتوان یافت که مانند نوایی وجودش آمیختهیی از شعر و هنر، فضل و کمال، دانش و بینش، درایت و کفایت، حضور ذهن و لیاقت بوده و قدرت و ثروتی بیشمار داشته باشد. و در عین حال که در میان نزدیکان و بزرگان از اعتبار و آبرو و شهرت برخوردار بوده و با این اوصاف از هر عیب و علتی به دور باشد. نوایی چنین شخصیتی بود و چنین سیمایی داشت.
همانطوری که از نوشته های خواندمیر، واصفی، مولانا جامی، ظهیرالدین محمد بابر، دولتشاه سمرقندی و سایر تذکره نویسان، شاعران و مورخان بر میآید، نوایی متصف با صفات بس نیکو و آراسته به زیباییهای اخلاقی و معنوی بوده است.
در اوج قدرت و شوکت، تواضع و خاکساری پیشه کرده، با داشتن ثروتی عظیم، فقیر مشرب بوده، رحم و عطوفت، مهربانی، شفقت، بخشایش، بذل و بخشش، بی نیازی و مناعت نفس، پرهیز و عبادت، خیراندیشی و نرمخویی، عدالت پروری و دادگستری، جزئی از شخصیت او بوده است.پ
میگوید که خدمت اهل فقر را بر خدمت شاه رجحان میدهد و حتی خاک پای اهل فقر را از پادشاهی چندین شهر ارجمندتر دانسته است، در یک شعر تُرکی میگوید:
تاپسانگ نیچه شهرلار اوزره شه لیک فقر اهلیگا ایله خاک ره لیک
1-2. جامی و نوایی
هرگاه سخن از از امیر علیشیر نوایی به میان میآید، خواه ناخواه روابط تنگ و خالصانه ایشان با جامی (رح) ظاهر می شود؛ همچنین وقتی سخن از حضرت جامی به میان آید، نوایی در نظر میآید. جهت شناخت بهتر امیرعلی شیر نوایی ناگزیر از مروری بر زندگانی مولانا جامی (رح) هستیم.
تابناک ترین ستاره علم و ادب و عرفان این دوره که حدود نیم قرن از پرتو فضایل و فیوضات وی دنیای شرق اسلامی مستفید و مستفیض گشتند، مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی است شخصیت مورد احترام پادشاهان و امیران و وزیران.
جامی بعضا ابیاتی به ترکی نیز میسرود. دو غزل ملمع از او بجا مانده و من دو بیت از یک غزلش را درین جا ذکر میکنم:
ای لبت پر خنده و چشم سیاهت مست خواب / ایککی زلفینگ آره سیده آی یوزینگ دور آفتاب
مستی می میکند روی ترا غرق عرق / باده ایچسنگ توکیلو ایککی قیزیل یوز دین گلاب
قرن نهم دوره مولانا نورالدین و امیر نظام الدین بود. خواندامیر در کتاب مکارم الاخلاق درباره رابطه بین این دو بزرگ که مانند شمس و مولانا در همدیگر فانیاند مینویسد: “حضرت نوایی با وجود شغل و مشغولیتها هرگز ساعتی از اهل دل غافل نبود و پیوسته قدم اخلاص در معیت اهل عرفان بر میداشت خصوصاً حضرت جامی. حضرت مولانا عبدالرحمن جامی کتاب نفحات الانس را در ذکر احوال مشایخ و صوفیه و بیان طریقهی سیر و سلوک نگاشت و در عین حال نوایی کتاب «نسایم المحبه» را در بیان اهل عرفان نگاشت. همچنین «لسان الطیر» را به زبان ترکی نوشت. این کتاب مشتمل بر بیان سیر و سلوک در طریق فنا و کیفیت وصول به تقریب درگاه حق است.
نظام الدین امیر علیشیر نوایی با آن همه فضایل صوری و معنوی که شاعر ذو لسانین نامیده شده و الحق یکی از نوابغ زمان به شمار میرود، در زمرهی مریدان و شاگردان مولانا عبدالرحمن جامی بوده و میزان ارادت، محبت و دوستی وی به حدی است که در اسناد رسمی دولتی لقب «مخدومی» را به خود تخصیص داده که مراد از آن اشاره به مولانا جامی می باشد که به خادمی وی افتخار کرده است.
مولانا جامی (رح) شخصیتی بی بدیل بوده است. نامه هایی که بین آن دو بزرگ رد و بدل شده ،«منشآت» جامی و کتاب «البوم» امیرعلی شیرنوایی نشانهای بارز از عمق مناسبات دوستی و مودت و یکدلی و صمیمت در میان آنها بوده است.
مطالعه منشآت و البوم نه تنها روابط صمیمانه میان آنها را بیان میکند بلکه نقش موثر مولانا جامی و جلوگیری از ظلم و جور و تعدی و تحمیل مالیات سنگین بر دوش مردم و دلسوزی وی به حال رعایا و طرفداری از مظلومین و ستمدیدگان واضح است.
این پیوند و رابطه تا حدی بوده است که هر گاه سلطان به مناسبتی تختگاه هرات را ترک میگفت از مولانا جامی و امیرعلیشیر نوایی میخواسته تا حفظ و حراست اوضاع تمام شهر را به دوش گیرند. این حراست و اشراف و امعان نظر این دو بزرگوار تنها تسلط و نیروی ظاهری نه بلکه حکمرانی در قلمرو باطنی اجتماع دارد. رابطه مولانا با وزیر دانشمند، عارف و پدر شعر ترکی رابطه مریدی و مرادی و یا خادمی و مخدومی بود که معاصران آن رابطه را «طریق محبت و یگانگی» میخواندند.
و جایگاه حضرت جامی تا حدی بوده که وقتی مردم شکایتی داشتند و یا با مشکلات روبرو بودند، نزد ایشان میرفتند و به اصطلاح پرزه میگرفتند عنوانی کارمندان دولت یا امیر علیشیرنوایی. و سلاطین و حکام با دیدن رقعه ی شریف به پا خواسته و به ادب می بوسیدند و اجرا میکردند. و آبادانی دنیا و آخرت میشناختند.
- خدمات امیر علیشیر نوایی
امیر علی شیرنوایی در حمایت و مصاحبت با عرفا و اهل دل بسیار میکوشید و از مال و دارایی خود مبالغ هنگفتی خرج میکرد و افراد بسیاری زیر نظر وی تربیت شدند. امیر علیشیر نوایی در سطح منطقه و جهان به حیث شخصیت علمی و ادبی و پدر زبان و ادب ترکی شناخته شده و در دانش پروری و حمایت از شاعران و ارباب علم و عرفان و هنرپروران و غیره او را همتایی نبوده است. آثار او را سی جلد گفته اند که کتاب و رسایلش به فارسی و ترکی نوشته شده است.
امیر علیشیر نوایی با کارهای برجسته علمی و ادبی و عرفانی، با حمایت از فرودستان جامعه، با آباد کردن بناهای عام المنفعه، با سخاوت و خیراندیشی و سایر صفات نیکویی که در بالا یاد شد، چنان محبوبیتی در قلب های مردم کمایی کرد که مردم ساده و عوام به ساختن قصههایی درباره نیکوکاری و اوصاف ستوده انسانی او پرداختند و این افسانه ها ورد زبان ها گشته، از نسلی به نسل دیگر انتقال نمود.
عرفا و نویسندگان بزرگی تحت حمایت و تشویق ایشان بوده اند از جمله: میرخواند، خواندمیر، مولانا حسین واعظ کاشفی، میرعطاء الله مشهدی، امیردولتشاه سمرقندی، حتی کتاب نفحات الانس جامی به حسب خواهش امیرعلیشیر نوایی نگاشته می شود، جامی، سیداصیل الدین عبدالله الحسینی، میرجمال الدین عطاء الله، حاجی محمد هراتی معروف به معین مسکین و ده ها عارف و نویسنده دیگر …
ایشان مقبره بزرگان، مساجد، خیرخانه، دارالحفاظ، دارالحدیث، خانقاه ها مثلاً خانقاه اخلاصیه، خانقاه خیابان هرات، خانقاه جامی، خانقاه قنائیه، زیارتگاه و خانقاه، خانقاه عطار نیشابوری، مدرسه و خانقاه سلطان حسین را آبادان کرد و خراسان همچو مرواریدی میدرخشید.
این جهان را همچو دریا دان خراسان را صدف
در میان این صدف شهر هری چون گوهری
سخن اخیر
نوایی انسانی با فضیلت و انسان پرور است. نوایی را ارج بگذاریم که فضیلت های انسانی را ارج گذاشته است. آثارش را بخوانیم و به حافظه بسپاریم که هر برگی از برگهای زرین آثار او با نام انسان و با عشق بی پایان نسبت به انسان زیب و زینت یافته است. اندیشه و جهان بینی نوایی را در خود بپروریم که اندیشهی او جز خدمت به انسان و تلاش برای سعادت انسان نیست و بالاخره نوایی را آنچنانکه بود، بشناسیم که شناخت انسان کامل است. این هم نمونهی شعر ایشان:
آتشین لعلی که تاج خسروان را زیور است
اخگری بهر خیال خام پختن در سر است
قید زینت مُسقِط فر و شکوه خسروی است
شیر زنجیری ز شیر بیشه کم صولت تر است
ظالم و عادل نه یکسانند در تعمیر ملک
خوک دیگر در شیار ملک و دهقان دیگر است
شاه اگر عادل نباشد زوست ویرانی ملک
خسرو بی عاقبت خُسر بلاد و کشور است
منابع:
سیمای میرعلیشیر نوایی، (به مناسبت گرمیداشت از پنجصد و پناهمین سالروز تولد امیرنظام الدین علیشیر نوایی)، شفیقه یارقین و حلیم یارقین
تصوف و حیات اجتماعی، بررسی جهت گیری طریقت نقشبندی و نعمت الهی در حوزه های اقتصادی و سیاسی در عصر تیموری، ندا حسینی میلانی، دکتری جامعه شناسی دانشگاه تهران
زندگینامه امیرعلی شیر نوایی، عبدالعلی نور احراری
نوایی؛ دانته ترکی جغتایی و پیشگام رنسانس شرق، عبدالحکیم شرعی جوزجانی