تا کنون بیش از 150 میلیون نفر به کووید-19 مبتلا شدهاند و از این میان بیش از 3 میلیون نفر جانِ خود را از دست دادهاند. حتی اکنون که برنامههای واکسیناسیون در جریان است، این ویروس همچنان مصیبت به بار میآورد و این در حالی است که آمار واقعیِ مرگومیر، بسیار بیشتر از تعدادی است که اعلام میشود. بعضی از کشورها موفق شدهاند که بر این بیماری عالمگیر غلبه کنند و بعضی دیگر، در برابر آن کاملاً به زانو در آمدهاند. برای مثال، تلفات ژاپن با جمعیتی 126 میلیونی، فقط 5 هزار نفر بوده است اما در مکزیک که جمعیتی تقریباً برابر با ژاپن دارد، بیش از 150 هزار نفر جان باختهاند.
تحلیل و نبشت
ما در افغانستان خطخوان زیاد، اما باسواد خیلی کم داریم؛ چون تعریف مشخصی از سواد نداریم و همین خواندن و نوشتن را سواد فرض گرفتهایم. مفهومی که ما از سواد در ذهن خود داریم با عینیت سواد متفاوت است. سواد باید ما را تغییر دهد. سوادی که نتواند زندگی ما را بهتر از قبل کند، سواد نیست. سوادی که نتواند بر اطرافیان ما تأثیر داشته باشد، سواد نیست؛ چون اگر ما چیزی را بخوانیم و در عمل پیاده کنیم از رفتار ما بر دیگران نیز تأثیر بر جای میماند، در غیر آن تأثیر ندارد؛ چون وقتی چیزی را میخوانیم و در عمل پیاده نمیکنیم به طور دقیق برای خود یک مغز رباتیک خطخوان و خطنویس ساختهایم که آن را آموزش دادهایم که فقط برای ما خط بخواند و بنویسد. به قول فریره سواد فهمی است در گونهی خودش که در آن عمل صورت گیرد؛ به طور مثال یک داکتر و یک دهقان را با هم مقایسه میکنیم، هر کدام باسواد هستند در نوع کار خود؛ هر کدام بیسواد هستند در نوع کار دیگری.
سواد در عمل
نشستهای صلح میان افغانها که بعد از امضا توافق میان طالبان و امریکا آغاز شد، دلگرمیهای را در میان مردم به همراه داشت. در حقیقت مردم، آیندهشان را بدون خشونت تصور میکردند. اما آنچه دیده میشود، نزدیک به 9 ماه از آغاز گفتگوهای صلح میگذرد، اما سرنوشت و نتیجه این گفتگوها مشخص نیست. نه تنها تصور آینده بدون جنگ از ذهن مردم محو نشده است، بلکه به دلیل افزایش خشونتها در کشور دچار آشفتگی فکری نیز شدهاند و سوالاتی را مطرح میکنند که بیانگر نبود اعتماد به پروسهی صلح است. آنان میپرسند: با آنکه ادامه گفتگوهای صلح جریان دارد، چرا آتشبس نمیشود و مسوول واقعی این حملات کیست؟
گفتگوهای صلح، خشونت و آشفتگی افکار عمومی در افغانستان
کُلدو ساراتزاگا، یکی از پیشگامان کسبوکار میگوید: “من از آرامش کاذبی که برنامهریزیهای مفصل ایجاد میکنند – و ما را دوباره به تئوریهای کنترول و نظارت متوسل میکنند – در محیطی که همهچیز نامطمئن و غیر قابل پیشبینی است، فاصله گرفتهام. برنامههای مشروح سالیانهی سازمانها ممکن است که یک عملکرد استاندارد و قابل قبول در صد سال پیش بوده باشد، اما در دنیای کسبوکار مدرن، این مسئله دور از ایدهآل و مطلوبیت است.”
بازآفرینیِ کار: از بهینهسازی تا سازگاری
یکی از دلایل موفقیت در رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه، اولویت قراردادن معارف و محو بیسوادی است؛ اما از سواد برداشتهای متفاوت وجود دارد. در تعریف سنتی، سواد را توانایی خواندن و نوشتن یا توانایی بهکاربردن زبان برای خواندن، نوشتن، گوشدادن و سخنگفتن میدانند. حال آن که در تعریف جدید «یونسکو» توانایی ایجاد تغییر، ملاک باسوادی قرار گرفته است. این یعنی، شخصی باسواد تلقی میشود که بتواند با استفاده از خواندهها و آموختههای خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.