پرش به محتوا

تحلیل و نبشت

از نگاه آیزایا برلین داستان تمثیلیِ روباه و خارپشت («روباه خیلی چیزها می‌داند، اما خارپشت یک چیز بزرگ می‌داند») نمایان‌گر دو طرز فکر است. خارپشت‌ها همه چیز را به دیدگاه واحدی مرتبط می‌کنند، یعنی به اصل سازمان‌دهنده‌ای که برای فهم جهان به طور عام کاربرد دارد. از سوی دیگر، روباه‌ها به جای آنکه سعی کنند همه چیز را در دیدگاه واحد فراگیری جا بدهند، ارزش‌ها و رویکرد‌های متعددی را می‌پذیرند.

شش روایت از جهانی‌شدن

عشق و جنگ؛ آنچه یکی دگری را ستانده است. یا بهتر است بگوییم وقتی جنگ آوازش در کوچه کوچه‌ی شهر بپیچد، عشق فریاد می زند از درد. چون مادری در فراق پسرش، دختری در فراق معشوق‌اش و پدری در فراق دخترش. ضجه‌های مانند ناقوس جنگ در شهر که صدایش در نای تاریخ باقی می‌مانند و آواره‌گی‌اش تا سال‌ها بعد دنیا را می‌رنجاند.

عشق و جنگ؛ برداشتی از کتاب وداع با اسلحه

بحث روح، خلق آن، چگونگی ارتباط آن با جسم، نوع بقای آن پس از مرگ قالب‏ تن همواره محل بحث و فحص بوده است. فلاسفه و عرفا و دیگر دانشمندان اسلامی هر یک از زاویه‏ای خاص بدان پرداخته‏اند. مولانا نظرگاه عرفانی خاص خود را دارد که بویژه‏ در مثنوی معنوی با استشهادهای زیاد هر یک از ابعاد آرای خود را به صورت‏ مستدل و مؤثر برای مخاطبان بیان‏ می‏کند.
مولانا بعد روحانی وجود آدمی را باور دارد و آدمی را منحصر در این کالبد خاکی نمی‏داند، بلکه او را دارای لطیفه‏ای‏ مجرد و ملکوتی از عالم بالا می‏بیند و بر آن است که روح از نور خداست و از لامکان است و هیچ تغییری نمی‏یابد.
قابل تغییر اوصاف تن است‏
روح باقی آفتاب روشن است

جسم و روح از دیدگاه مولانا

گاهی اوقات مرگ عزیزان باعث می‌شود که آدم‌ها تبدیل به دیگری شوند و تغییری در زندگی آن‌ها ایجاد شود.
اما آیا می‌توان پس از مرگ‌ عزیزان همان روحیه‌ی سابق را داشت؟
آیا امکان دارد دوباره به حالت قبلی برگردیم و زندگی را به روال سابقش برگردانیم؟

آغاز تحول

اغلب می‌شنویم که چیزی به‌عنوان بی‌طرفی وجود ندارد. جنگجویان حوزه‌ی فرهنگ معاصر ما، که معاش‌شان وابسته به وجود حس دشمن‌خویی و احساسات زهرآگین ما نسبت به همدیگر است، پیوسته به ما یادآوری می‌کنند که از ستیزه‌هایی که به آن دامن می‌زنند، گزیری نیست. ابرام ایکس کِندی (Ibram X. Kendi) تأکید می‌کند که «هیچ‌نوع بی‌طرفی» نسبت به نشانِ ضدنژادپرستی او نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ تنها شقّ دیگر نژادپرستی است. در جبهه‌ی راست، محافظه‌کاران اجتماعی کسانی مانند سهراب احمری را به‌خاطر این گفته تحسین می‌کنند که «هیچ‌نوع بی‌طرفی»ای نسبت به مشکلات به‌اصطلاح اجتماعی نمی‌تواند وجود داشته باشد، و نفسِ سیاست چیزی غیر از انتخاب طبقه‌ای از «روحانیون» برای تحمیلِ «آموزه‌های جاافتاده‌»‌ی اخلاقی نیست. کِندی، که جاه‌طلبی سیاسیِ خاصش ایجاد دپارتمان ضدنژادپرستی است، که پر از رونوشت‌های ایدئولوژیک از روی خودش هستند، ممکن است واژه‌های متفاوتی را به کار برد، اما بعید است که بتواند جانِ کلامِ احمری را مورد چون‌وچرا قرار دهد.

رولان بارت و ارزشِ حریم خصوصی