نشستهای صلح میان افغانها که بعد از امضا توافق میان طالبان و امریکا آغاز شد، دلگرمیهای را در میان مردم به همراه داشت. در حقیقت مردم، آیندهشان را بدون خشونت تصور میکردند. اما آنچه دیده میشود، نزدیک به 9 ماه از آغاز گفتگوهای صلح میگذرد، اما سرنوشت و نتیجه این گفتگوها مشخص نیست. نه تنها تصور آینده بدون جنگ از ذهن مردم محو نشده است، بلکه به دلیل افزایش خشونتها در کشور دچار آشفتگی فکری نیز شدهاند و سوالاتی را مطرح میکنند که بیانگر نبود اعتماد به پروسهی صلح است. آنان میپرسند: با آنکه ادامه گفتگوهای صلح جریان دارد، چرا آتشبس نمیشود و مسوول واقعی این حملات کیست؟
دولت و طالبان هر کدام بر درستی و صداقت خود در عرصه نظری و عملکرد تأکید و بر منافع خود پافشاری دارند. بدون اینکه برای صلح از خودگذری داشته باشند. بر اساس نظریات جهانی صلح و مذاکره، طرفهای گفتگو کننده، همزمان که چیزی را بدست میآورند، چیزی را از دست میدهند که متأسفانه این رویکرد در گفتگوهای صلح افغانستان دیده نمیشود. همین سوگیری منافع باعث شد که دو دور گفتگو در قطر نتیجه ندهد و پای نشست استابول به میان آید. در مورد برگزاری نشست استانبول گمانهزنیهای مبنی بر عدم کارا بودن این نشست نیز مطرح میشود. اما آنچه که بیشترین صدمه را به بدنهی صلح و آشفتگی افکار عمومی وارد کرده است. شدت خشونتها عیله غیر نظامیان در کشور و مشخص نبودن عاملان آن است.
طی چند حمله اخیر در کشور، طالبان از یک سو دست داشتن در این حملات را رد کردهاند و از سوی دیگر اعلام آتشبس نمیکنند. محمد نعیم وردک سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در قطر در مصاحبهای با خبرنگار طلوع که از وی این سوال پرسیده که چرا در فضایی آتش بس گفتگوها صورت نمیگیرد!؟ گفت آتش که نباشد نشستن برای چیست؟ یعنی اینکه جنگ باید در جریان باشد تا دلیلی بر گفتگو داشته باشیم و مسئلهای برای حل. دولت افغانستان هم بلافاصله بعد ازحملههای خشوتبار علیه مردم ملکی، طالبان را مسوول این حملات میداند. تناقض حرفهای طالبان و واکنش آنی دولت و اتهامهای عقدهمندانهی دو طرف، صدمات جبران ناپذیری بر پیکره صلح افغانستان خواهد داشت که به چند مورد آن اشاره میکنیم.
اول اینکه: بعد از هر حمله علیه مردم ملکی، دو طرف گفتگو کننده همدیگر را متهم میکنند. این مهم را نمیتوان نادیده گرفت که چنین جبههگیری دو طرف گفتگو کننده به مذاکرات صلح صدمه وارد کرده و تقابل طرفین را افزایش میدهد.
دوم: این عملکرد متناقض دولت و طالبان مردم را دچار آشفتگی فکری کرده است و مردم نمیدانند که حق با که است. این دو طرف گفتگو کننده صلح مردم را سپر قرار داده آنان را حمایتگر خود میدانند، در حالیکه مردم از عملکرد هیچ کدام راضی به نظر نمیرسند و این زمنیه قدرتگیری گروههای دیگر را درکشور برابر میسازد.
سوم: عملکرد دولت و طالبان باعث شده است که طرفهای دیگری که از طریق خشونت منافعشان تأمین است، استفاده کرده، بدون اینکه مشخص شوند این افراد کهها هستند. چون طالبان اعلام آتشبس نکردهاند و دولت هم چند دقیقه بعد از هر حمله، اعلام میکند که این حمله توسط طالبان صورت گرفته، باز هم این مردم هستند که در کمال سردرگمی تاوان میدهند.
بنابراین دولت و طالبان نباید بیش از این شعور مردم را به بازی بگیرند و مسوولیت این حملات را به دوش یکدیگر بیاندازند. آن هم در صورتیکه به نشست سرنوشت ساز استانبول برای آمدن صلح به افغانستان نزدیک شدهایم.
بهتر است که هم طالبان و هم دولت افغانستان به جای حرفهای عقدهمندانه علیه یکدیگر که پروسه صلح را در وضعیت پیچیده قرار میدهد، مردم را در جریان اطلاعات درست و موثق قرار دهند. طالبان اعلام آتشبس کنند و دولت افغانستان بعد از تحقیق و بررسی عاملان ترورها و خشونت علیه غیر نظامیان را معرفی کند. این کمک میکند تا دوباره مردم به پروسهی صلح امیدوار شوند و طرفهای گفتگو کننده با اعتماد بیشتری این روند را در استانبول ادامه دهند.