فریبا اکبری
بزگترین معضلی که در راستای برنامههای توانمندسازی زنان در افغانستان مطرح است، فساد و حیف و میل پولی است که به نام زنان به جیب شارلاتانهای موجود در افغانستان می رود.
این فساد را اداره سرمفتش خاص امریکا برای بازسازی افغانستان یا (سیگار) در گزارشی که در سال 1397 به نشر رساند آشکار ساخت.
در این گزارش آمده بود که 280 ملیون دالر برنامه( پروموت) که برای آموزش و توامندسازی سرمایه گذری شده بود ناکام است. در این گزارش آمده بود که 89 ملیون دالر این پروژه به قراردادی های سه شرکت امنیتی اختصاص داده شده بود و این نشان دهنده بلند در پروژه های است که برای توامندسازی زنان مصرف می شود.
فساد از یک گوشه و برگزاری محافل پر مصرف برای زنان یکی دیگر از عوامل ضعیف بودن برنامه های توامندسازی زنان در افغانستان است.
همه ساله در این روز شاهد محافلی هستیم که پول هنگفتی در آن مصرف شده و نهایت؛ محفل با سخنرانی چند نفر و توزیع تصیقنامه برای بعضی از زنان شناخته شده پایان مییابد.
آیا برگزاری محفلها آنچنانی آن هم برای زنانی که به صورت نسبی از امکانات استفاده می کنند، با دسترسی زنان رابطهی مستقم دارد؟
قطعا که برای پاسخ گویی به این سوال با یک نه کلان روبرو هستیم.
فلسفه وجودی هشت مارچ مبارزه زنان برای بهتر زیستن را نمایانگر است، آنچه در افغانستان در این روز کمتر شاهد آن هستیم. هشتم مارچ اعتراضی بود که برای اولین بار در سال 1875 توسط زنان کارگر یک کارخانه در آمریکا برای بهبود شرایط کاری شان رخ داد و این اعتراض زنان با واکنشهای تند پولیس آمریکا روبرو شد. این واقعیت بود که ظهور روزی به نام روز “جهانی زن” را رقم زد ، نه ، محفلهای نمایشی.
در کنار برنامه پروموت در سال های اخیر ما شاهد افتتاح و فعالیت بسیاری از موسسات داخلی و خارجی برای توانمندسازی زنان هستیم و پولهای هنگفتی نیز از سوی نهادهای بینالمللی در راستای توامندسازی زنان به افغانستان کمک شده است، اما چرا هنوز هم سهم زنان در جامعه کمرنگ و فعالیت شان در حکومت سمبولیک؟
از یک سو زنان با هزاران ترس و لرز پا به میدان مبارزه میگذارند تا بتوانند در اجتماع فعالیت داشته و خود را ثابت بازند و از سوی دیگر دولت با شعار آنان را دلخوش ساخته و آنها را از میدان این مبارزه دور می کند.
تنها شعار و تجلیل محفلهای نمایشی را نمی شود دستاورد دولت برای بلند بردن ظرفیت زنان دانست، بلکه دولت باید عملا زمینه اعتمادسازی را بین جامعه زنان و دولت بوجود آورد.
دولت باید از پروژ های که برای زنان از سوی نهادهای بینالمللی به گونهی درست و با استفاده از افراد قابل اعتماد، نظارت نماید و جهت کارآمدی بهتر این پروژه ها توانایی زنان در نقاط مختلف کشور را شناسایی کند. زنان روستا و مناطق نا امن افغانستان در محرومیت بیشتری به سر میبرند و از توسعه دور هستند و توجه بیشتر دولت به زنان روستا زمینه توسعه و توانمندسازی زنان را فراهم میکند.
در شرایطی فعلی که بحران از هر طرف در افغانستان موج میزند و مذاکرات صلح افغانستان هم هنوز نتیجه نداده است، زنان بیش از گذشته نگران وضعیت شغلی و حقوق شان هسستند و ترس دارند از عقبگرد اجتماعی.
اما با آن هم، زنان نیز در ناکارایی و فساد در پروژؤه های بین المللی که برای زنان مصرف می شود مقصر هستند، در بسیاری از موارد به دلیل ترسی که دارند با وجود اینکه از فساد در اداره موجوده اطلاع دارند، اما باز هم از افشا فساد خود داری می کنند.مسوولیتی که در این عرصه به دوش زنان است باید به فرهنگ سکوت پایان دهند فساد را برملا کنند و در غیر این صورت این پروسه نیمهجان ظرفیتسازی زنان نیز از بین خواهد برد.