نویسنده: هادی خردورز جویا استاد دانشگاه
این روزها تنور گفتگوهای آشتی ملی با تحریک اسلامی طالبان داغتر از پیش شده است . بیم از دست رفتن دستاوردهای نزده ساله ریشه در واقعیت های هرچند تلخ جامعه ما دارد . اگر تاریخ معاصر افغانستان را مرور کنیم به مواردی از این عقبگردهای تاریخی برخواهیم خورد. نظر به گستردگی موضوع، این نوشته بیشتر به چند و چون جایگاه زنان در جامعهی افغانی پسامذاکرات بین الافغانی میپردازد:
حق داده نمی شود بلکه گرفته می شود . هر چند در سرزمین ما تفسیر این مفهوم بیشتر با توسل به تفنگ عملی شده است اما خوشبختانه یا بدبختانه جامعه مدنی و فعالان دادخواه حقوق انسان از جمله زنان و کودکان به تسلیحات دسترسی ندارند.
این رویکرد حتی در دوره ی پس از کنفرانس ۱۳۸۰/ 2001 بن هم به صورت کامل از میان نرفته است . واضح است که امتیازگیری طالبان از آمریکای تحت رهبری ترامپ هم ریشه در زبان زور طلاب مسلح دارد.
تاریخ نشان داده است که قدرت چنین تشکلاتی را تنها با قدرت میشود مهار کرد. تقویت و حمایت از نیروهای امنیتی کاهش تنش در اردوگاه جمهوریت، برخورد جدی با ستون پنجم دشمن ، افزایش مشروعیت نظام در میان ملت و جامعه بین المللی و دیپلوماسی فعال برای به انزوا کشانیدن مخالفان مسلح دولت، قدرت چانه زنی جمهوری اسلامی را در برابر امارت خواهان افزایش میدهد .
در دو دهه گذشته هر چند دستاوردهای خوبی داشته ایم، اما در تناسب با زمان و فرصت ها، باید اعتراف کنیم آن گونه که باید و شاید پیش نرفتیم .
عدالت آن گونه که انتظار میرفت بر خائنان و جانیان تطبیق نشد. فساد مالی و اداری و اخلاقی قله های اوج را تسخیر کرد . تطبیق افسارگسیختهی نظام اقتصاد بازار بر شکاف طبقاتی افزود. حقوق انسان اعم از مرد و زن کمتر نهادینه شد. هنوز در بسیاری از خانوادهها زنان کالایی برای معامله و مصالحه اند افزون بر ناامنیهای جانی و مالی ، بانوان از ناامنیهای فرهنگی اجتماعی هم رنج میبرند . هنوز حق برخورداری از هویت مستقل برای زنان نهادینه نشده است و حتی در دعوتنامههای عروسی نام یکی از طرفین اصلی پیمان همسری کمتر نوشته میشود . فقر دامن گستر گریبان زنان و مردان افغان را میفشرد . پدیده خجالتبار بچه بازی لکه ننگین بر دامن جامعه ماست.
بسیاری از زمینهای ما به جای گندم محصول کوکنار میدهد. افغانستان هنوز به کشورهای عاری از پولیو نه پیوسته است. بسیاری از امراض ، بیماران را با تحمل هزینه های فراوان به خارج از کشور روانه میسازد .
اما حق با التماس و تمنا به دست نمیآید. به باور من زنان و مردان عدالت پسند و آزادیخواه باید رستاخیزی برای عدم برگشت به دیروزهای تاریک برپا سازند.
بخواهیم یا نخواهیم سیاسیون بیشتر به کسب و حفظ قدرت خود میاندیشند. عدالتخواهان باید صدای خود را به گوش اثرگذاران داخلی و خارجی برسانند :
یکم این که دلخوش به نمایندگی چند فرد که شاید بیشتر به کسب امتیاز برای خود میاندیشند نباشند. یکی از اینها گفته بود ما حاضریم هر لباسی که برادران طالب صلاح میدانند را بپوشیم به شرطی که وظیفه مان را نگیرند . فعالیت برخی از ایشان نیز به التماس برای حداقل حقوق و دلخوشی به شنیدن جواب سلام از سوی ملیشههای طالب و تخیل تحول فکری این جریان خلاصه میشود.
دوم، این که افغانستان عضو جامعه جهانی است . چگونگی تعامل با طالبها به یکی از اجندایهای مطرح در محافل سیاسی ایالات متحده امریکا تبدیل شده است. بخواهیم یا نخواهیم ابرقدرت غرب در کشورمان اثرگذار است . می شود چگونگی تعامل با طالبها به یکی از اجنداهای مبارزه انتخاباتی دمکراتها و جمهوریخواهان تبدیل کرد . جلب توجه جامعه مدنی و افکار عمومی این کشور می تواند اثرگذار باشد.
سوم، این که تکرار تاریخ سیاه میتواند منافع و امنیت کشورهایی مانند هند و روسیه و چین و جمهوریهای مستقل آسیای میانه را به خطر اندازد. میتوان با برجسته ساختن این خطر پشتیبانی این کشورها را نیز برانگیخت یا حداقل از حمایت آنها از مخالفان مسلح دولت جلو گرفت.
چهارم، این که توصیه میکنم استفاده از هشتکهای فیسبوکی یا طوفان های توئیتری از مرزهای کشور فراتر رفته و با نگارش به زبانهای بین المللی جلب توجه افکار عمومی جهانی صورت گیرد و داعیه ی ملی نه به برگشت به داعیهی بشری تبدیل شود .
پنجم، این که تفاوت در اندیشه ها و سلیقهها طبیعی است. اما اینک در یک دوراهی تاریخی قرار گرفته ایم. اگر بیدار نباشیم و متحد نشویم شاید در آینده نزدیک فرصت ابراز این اندیشهها و سلیقههای متفاوت را نداشته باشیم .
ششم، این که مذاکره میدان چانه زنی بر پایه قدرت است. هر گاه نمایندگان ما با خواسته های حداقلی و موقف التماسی پشت میز حاضر شوند، مسلم است که جانب مقابل حاضر به قبول حقوقی کمتر از آن حداقل خواهد بود .
هفتم، این که باید طرف های اصلی را شناخت و با ایشان مذاکره کرد. اگر هوشمندانه راه حلی عزتمندانه برای حل اختلاف با طرف های اصلی بیابیم بی گمان ابزار سیاست خارجی این طرف ها هم اثرپذیر از حامیان خویش خواهند بود .