عبدالطیف محمدی
دعا از تعالیم دینی و دعا کردن بیانگر اعتقاد بندگان به سریان مداوم اراده خداوند در کائنات است. اعتقاد دینی، تجارب عرفانی، عواطف عاشقانه و شاعرانه عرفا خصوصاً مولانا در نوع نگرش او به دعا، تفسیر آن و در شیوه بیان او تأثیر گذار بوده است. از دیدگاه او هم گوینده و هم شنونده دعا خود خداوند، و توفیق دعا پیدا کردن، مفهوم واقعی اجابت دعاست.
همانگونه که بندگان محتاج یاری خداوند هستند خداوند هم مشتاق شنیدن دعای آنان است. مضمون دعای اولیا و عاشقان خداوند با دعای دیگران فرق میکند. اولیای خداوند با توجه به مرتبه و مقام صحو سکرشان درباره دعا اختلاف دیدگاه دارند، در عین حال همه آنان دعا را فنای اراده بنده در اراده خداوند (معشوق) میدانند. گروهی مطابق میل معشوق خود مینالند و در هنگام نزول بلا از او طلب یاری میکنند؛ اما گروهی دیگر مهر سکوت بر لب میزنند و به رضای او رضایت میدهند و بلا را نیز مثل لطف، هدیه و تحفهای از پیشگاه معشوق ازلی میدانند و آن را با طیب خاطر میپذیرند.
دعا یکی از ارکان اصلی حیات اغلب انسانها و به ویژه مؤمنان به امور غیبی است. اعتقاد به تأثیر دعا در تحولات هستی از ایمان و یقین انسانها به وجود نیروی برتر و تصرف اراده او در هستی نشات میگیرد.
دعا کیمیای دفع بلا و کلید گنجهای ظاهری و معنوی و موجب خشنودی خداوند است و خودش بدان امر فرموده است. پروردگار شما گفته است که مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم. بنده میتواند با مالک و رب خویش دعا و مناجات کند و او دعای آنها را میشنود و اجابت میکند و به فریاد او میرسد بلکه دعا، مطلوب خداست و او از این بابت خوشحال میشود و از ترک دعا ناراضی میشود. دعا مظهر آشکار و مؤثر بندگی است و ترک دعا علامت تکبر و سرکشی و گریز از بندگی است. اما اعتقاد به دعا و تأثیر آن در حیات انسانها به معنی ترک جهد و تلاش و رها ساختن اسباب و علل و بی ارزش دانستن آنها نیست بلکه به معنی ایمان داشتن به تأثیر اراده خداوند در رفع گرفتاری بندگان در هنگام اضطرار است. هنگامی که توسل به اسباب و علل و جهد و تلاش انسان نتیجهای نمیدهد ناامیدی و درماندگی بر وجود انسان غالب میشود در این هنگام دعا این ناامیدی را تبدیل به امید میکند. همچنین اعتقاد به دعا انسان را از مادیگری صرف و محصور ماندن در پیله آفرینش مادی نجات میدهد و او را با عوالم و قدرت دیگری آشنا میسازد که تأثیر نامرئی ولی مداوم در هستی و حیات او دارند. پس دعا نقض جهد و عمل نیست بلکه امیدبخشی به انسان در هنگام ناکارآمدی جهد و تلاش و اسباب و علل است. دعا نافی جهد و تلاش نیست بلکه مکمل آن است. یعنی انسان میتواند در عین استفاده از اسباب و علل، دعا هم بکند و در عین اعتقاد به تأثیر دعا، به جهد و تلاش هم بپردازد.
بر اساس تعالیم قرآن کریم و اعتقاد دینی، دعا منشأ آسمانی دارد؛ یعنی خداوند بندگانش را امر به دعا کرده و طریقه و شیوه آن را به آنان یاد داده است. مولانا نیز به عنوان عارفی مسلمان معتقد است که دعا مبنای دینی و قرآنی دارد.
در قرآن کریم از مؤمنان خواسته شده است که به پیشگاه خداوند دعا کنند و حاجت خود را از او بخواهند تا او نیز دعای آنان را اجابت نماید. «و پروردگارتان گوید مرا به دعا بخوانید تا برایتان اجابت کنم. بیگمان کسانی که از عبادت من استکبار میورزند، زود است که به خواری و زاری وارد دوزخ شوند.» (غافر، 60). همچنین در این کتاب آسمانی به طریق استفهام، اجابت دعای افراد مضطر و درمانده به خداوند نسبت داده شده است. بدین معنا که اگر بندگان از روی درماندگی و اضطرار به درگاه او بنالند او نیز دعای آنان را اجابت و بلا را از حیات آنان دور خواهد کرد. «امن یجیبالمضطر اذا دعاه و یکشفالسوء، یا کیست که دعای درمانده را چون بخواندش، اجابت میکند و بلا را میگرداند.» (نمل، 62).
دعا دنیای اسرارآمیزی است که سالکان راه و مردان حق لذت و حلاوت آن را میدانند. مولانای بلخ (رح) میفرماید:
غنـیـمـــت شمــارنـد مـــــردان دعـــا
که جـــوشن بـــــود پیـــــش تیـــر بلا
جــان جــاهل زیـــن دعـا دور نیســــت
زانـــکه یارب گفتنــــش دستــور نیست
رسول گرامی اسلام (ص) میفرمایند: دارایی خود را به وسیله پرداخت زکات بیمه کنید و بیمارهای خود را با صدقه مداوا نمایید و با اسلحهی دعا و تضرع، با امواج خروشان بلا، مبارزه کنید. [به روایت ابوداوود، طبرانی، احمد و خطیب]
همچنین پیامبر خدا (ص) میفرمایند: از دعا کردن عاجز نمانید زیرا با دعا کسی هلاک نخواهد شد. [به روایت ابن حبان و حاکم]
در حدیثی دیگر میفرمایند: برای هر کسی از شما که دروازه دعا گشوده شد بداند که درهای رحمت خدا به روی او گشوده شده است.
مولانا جلالالدین محمد بلخی (رح) میفرماید:
چــون خــدا خــــواهـد که مـا یاری کنــد
میـــل مـــــا را جـانـــــب زاری کنــــــد
بـا تضــــرع بـاش تـا شـــــادان شــــوی
گـــریه کـــن تا بـی دهـان خنــدان شوی
اشـــک کـان از بهـــر او بـارنـــد خلـــق
گـــوهـر است و اشـــک پندارند خلـــق
هـــم طلب از تــوست هـم آن نکویـــی
مـــا کئیم اول تــــویی آخــــر تــــویی
ایـــن دعــا تــــو امــر کـــردی از ابتدا
ورنه خـــاکی را چــه زهــره ایــن نـــدا
در دعای مولانا سه مسئله برجسته برداشت میشود:
اول: دعا و خواستن از نظر مولانای بزرگ حرکت و خیز برداشتن به طرف پروردگار عالمیان است؛ کوششی است از عمق جان برای برقراری تماس و ارتباط با آن ذات بیچون. درست همانند تپیدنها و ناآرامیِ ماهیِ به خاک افتاده که میخواهد به دریا بازگردد. شکی نیست که اگر ماهی به هر وسیلهای که شده خود را به آب میرساند و این به این معنی است که ماهی دریا را به طرف خود نکشیده است بلکه خودش را به آب رسانده است.
مولانا با تمام وجود دعا میکرد طوری که نه تنها زبان بلکه سراسر اقلیم وجود او دعا بود و در آتش اشتیاق پروردگار میسوخت.
زبس دعا که بکردم دعا شده است وجودم
که هر که بیند رویم دعا به خاطرش آید
کالون (1509 – 1564) نیایش را «تمرین دائمی ایمان» میدانست. ممارست و کوششی مستمر برای حفظ و پرورش پیوند با خدا. در نگاه مولانا نیز دعا کارکرد مشابهی دارد. به باور او دعا تلاش برای غلبه بر فروبستگی است. گشودن خود رو به خداست.
اگـــر دعـــا نکنـم لطــف او همی گــوید:
که سرد و بسته چــرایی؟ بگو! زبان داری
یعنی اگر دعا نکند «سرد» و «بسته» میماند. با دعا کردن میکوشد تا دریچههای جان خود را رو به خدا بگشاید و با گذر از فروبستگی به «گشاد اندرون» دست یابد. وقتی به جانب خدا که نور جهان است خود را میگشاید از «سرما» خلاصی مییابد. نیایش در نگاه مولانا راهی است برای کنار زدن پردههای غفلت و بیرون آمدن از وضعیت غیبت به مرحلهی حضور. گویا دعا در نزد عارفان، کارکرد نردبان را دارد که میتوان به کمک آن به بلندا رسید:
اگـر چــه بام بلنـد است آسمــان، مگریز
چه غم خوری ز بلندی چو نردبان کردیم
وقتی ما با خداوند راز و نیاز و دعا میکنیم درباره او حرف نمیزنیم، بلکه با خود او حرف میزنیم و او را «تو» خطاب میکنیم. تا زمانی که لحظات زندگی ما توأم با دعا و نیایش باشد، امکان تماس با او را به طور محسوس مییابیم و از وادی فصل به اقلیم وصل میرسیم.
دوم: خداوند انسان را به دعا فراخوانده است و شیوه دعا کردن را نیز به او آموخته است. از نظر مولانا این نکته حائز اهمیت بسیار است چرا که بیانگر عشق خدا به آدمی است و به تعبیر حضرت بایزید بسطامی (رح) گواه آن است که «خود اول او مرا خواسته بود”.
حضرت مولانا (رح) میفرماید: «این طلب در ما هم از ایجاد توست»، «هم ز اول تو دهی میل دعا»، «این دعا را هم ز تو آموختیم»، و «این دعا هم بخشش و تعلیم توست». یعنی تو در ما ذوق دعا کردن انگیختهای، پس به حق این لطف
عشق آمیز، دعای ما را اجابت کن:
«چــون دعـامـان امـر کـردی ای عُجــاب
ایــن دعــای خــویش را کــن مستجاب»
مولانا به این عقیده است که بذر اشتیاق و جذبه را خداوند در سینهی انسانها کاشته است و این موهبت را گواه عشق او میداند و به آن متوسل میشود: «ای دعا از تو اجابت هم ز تو»؛ «حرمت آن که دعا آموختی / در چنین ظلمت چراغ افروختی».
عرفا و دوستان خدا از جمله مولانا میکوشیدند تا اجابت و «لبیک» خدا را در نفس نیایش و دعای خود در یابند. لبیکی که اگر چه شنیده نمیشود اما چشیدنی است: «هست لبیکی که نتوانی شنید / لیک سر تا پای، بتوانی چشید”.
بیدار شدن آن سوز و درد درونی که خود را در نیایش آشکار میکرد در نگاه مولانا «پیکی» از سوی خدا بود: «آن نیاز و درد و سوزت، پیک ماست»، و در لایهی زیرین نیایشهای سوزمند ما، اجابتهای خدا جاری است: «زیر هر یا رب تو، لبیک هاست”.
میگوید خدا در من این میل و طلب را برانگیخته تا زبان به نیایش او تر کنم و اوست که چون آهن ربایی پولاد دل ما را به جانب خویش میکشد:
پــولادپاره هاییم، آهــن رباســت عشقـت
اصــل همه طلب تـــو در ود طلــب ندیدم
اما دعایی که گواه اجابت خداست، دعای سرد و تقلیدی نیست، بلکه دعای دردمندانه است:
درد آمـــــد بهتــــر از ملــــک جهــــان
تا بخــــوانی مــر خـــــدا را در نهــــــان
خــوانــدن بـــی درد، از افسـردگی اسـت
خـــوانــدن با درد، از دلبــردگی اســــت
(مثنوی، دفتر سوم)
سوم: از آنجا که مهمترین یا تنها مانع پیوند ما با خدا خود دروغین یا نفس ماست، تمنای درونی مولانا نیز که در آینهی دعاهای پر سوز او نمایان است غالباً معطوف به رهایی از بند نفس است:
دســــت گیر از دســـت ما، ما را بخـر
پـــرده را بـــردار و پــرده ی ما مـدر
باز خــر مـــا را از یـــن نفس پلیـــد
کــاردش تا استخــــوان مـــا رســــید
(مثنوی، دفتر دوم)
ای خـــــدا بگمـــار قـــومـی روح منـد
تـا ز صنـــدوق بــــدن مــان واخرنــد
(مثنوی، دفتر ششم)
آراستگیهای معنوی نبوی در شخص پیامبر خدا (ص) به دو بخش تقسیم میشود. بخش اول عبدیت کامل و بخش دوم نبوت جامع؛ به عبارت دیگر، دعا و دعوت.
دعا، مظهر و نتیجه عبدیت است و دعوت نماد نبوت؛ این دو اصل از برجستهترین عناوین سیرت محمدی (ص) است. چنانچه گفتیم دعا یعنی ایجاد ارتباط بنده و معبود است بنابراین جهت مقبولیت دعا باید مراحل ذیل را در نظر داشته باشیم:
نخست: لازم است که انسان نسبت به فردی که او را میخواند یقین داشته باشد.
دوم: باید به طور قطع بداند که او توانایی هر کاری را دارد و آنچه از او خواسته میشود نزدش موجود است.
سوم: یقین داشته باشد که به جز دربار او بارگاه دیگری وجود ندارد.
پنجم: یقین داشته باشد که مخلوق، سر تا پا محتاج و نیازمند است و یقین داشته باشد که آن معبود نیست به همه آفریدگان از همه چیز حتی از شاهرگ آنها نزدیکتر است و خواستههای همگان را میشنود و در هر حال به فریاد یکایک آنها میرسد.
منابع
سنن ابوداوود، ابوداوود سجستانی
ابن حبان، ابن حبان
مثنوی، مولوی
سیرت محمدی در آئینه دعا و نیایش، ابوالحسن ندوی
تفسیر عرفانی دعا در مثنوی معنوی، دکتر رامین محرمی، فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، سال سوم، شماره 8 و 9، بهار و تابستان 87