زنان معمولاً در خط مقدّمِ جنبشهای مقاومت مدنی قرار دارند.[1] بعضی نمونهها عبارتاند از راهبههایی که در جنبشهای دموکراسیخواهی در فیلیپین و برمه بدنِ خود را به صورت حائل و مانع بین نیروهای امنیتی و کنشگران قرار میدادند، زنان سیاهپوستِ عضو اقلیتهای جنسی که جنبش «جان سیاهان مهم است» را در آمریکا سازماندهی میکردند، زنان چایفروشی که بیرون از مقرِ ستاد ارتش سودان تحصن میکردند، مادربزرگهایی که به خاطرِ نوههایشان در برابر نظام دیکتاتوری در الجزایر مقاومت میکردند، زنان شاعر و نمایشنامهنویسی که رویدادهای انقلاب ۲۵ ژانویهی مصر را ثبت میکردند، و زنان جوانی که امروز پیشگام جنبش جهانیِ مقابله با تغییرات اقلیمی هستند.
افزون بر این، مشارکت زنان در کارزارهای مقاومت مدنی برای موفقیت این کارزارها ضروری است. از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون فقط تعداد بسیار کمی از جنبشهای مقاومت مدنی که زنان در صفِ اول آنها حضور نداشتهاند، به موفقیت دست یافتهاند.[2]
یک دلیل این امر آن است که عدم حضور زنان در جنبشها به معنای محرومیت این جنبشها از مشارکتِ دستکم نیمی از جمعیت است. این امر به متغیرِ بسیار مهمِ «مشارکت انبوه» آسیب میرساند و، همانطور که میدانیم، این متغیر در تعیین قدرت سیاسیِ کارزار نقشی حیاتی دارد.
دوم اینکه، مشارکت زنان شبکههای اجتماعیِ بیشتری را در اختیار یک جنبش قرار میدهد تا با استفاده از آنها حامیان طرفِ مقابل را به رویگردانی ترغیب کنند.[3] به علت نقشهای جنسیتیِ سنتی، زنان اغلب میدانند که کجا و چطور میتوان بعضی از محصولات را خرید یا برخی از کالاها و تولیدکنندگان را تحریم کرد؛ آنها میدانند که گروههای گوناگون برای اعتصابِ بلندمدت به چه لوازمی احتیاج دارند؛ آنها میدانند که همسران یا پسران نظامیشان چه روزهایی سرِ کار میروند. علاوه بر این، همانطور که آنجلینا گریمکه فهمید، زنان میتوانند با استفاده از قدرت و نفوذ اجتماعیِ خود، قدرت سیاسیِ یک جنبش را به میزان چشمگیری افزایش دهند.
سوم اینکه، مشارکت زنان فرصتهای بسیار بیشتری را برای نوآوریِ تاکتیکی فراهم میکند. زنان در شیلی مُبدِع اعتراض با استفاده از قابلمه بودند، و اولین بار در سال ۱۹۷۱ در زمان دولت سالوادور آلنده با کوبیدن روی قابلمهها و ظرفهای خالی به کمبود مواد غذایی اعتراض کردند. در این روش، مردم در خانه میمانند (و بنابراین، معمولاً از آسیب حفظ میشوند) و با هماهنگی با یکدیگر در زمان مشخصی از روز روی قابلمهها و ظروفِ خالی میکوبند. در هر شهر، هزاران نفر میتوانند از این طریق سروصدای کرکنندهای به راه بیندازند و به شیوهای مؤثر و منسجم ابراز انزجار یا حتی خشم کنند ــ امری که نماد چشمگیری از نارضاییِ غیرسیاسیِ عمومی از گرسنگی است. عجیب نیست که زنان چنین شیوهی اعتراضی را ابداع کردهاند؛ اغلب، در جوامع سنتی این زنان هستند که مدت زیادی را در آشپزخانه میگذرانند یا برایشان فوقالعاده راحت است که از داخل خانه اعتراض کنند. این نوآوری نشان میدهد که چطور زنان امکانات تاکتیکیِ یک جنبش را گسترش میدهند ــ هم به این علت که مشارکت تعداد بیشتری از مردم به معنای استفاده از قوهی تخیل تعداد بیشتری از افراد است، و هم چون، همانطور که در این مثال دیدیم، موقعیت اجتماعیِ خاص زنان فرصتهای منحصربهفردی را برای اقدامات هدفمند و خلاقانه در اختیار آنها قرار میدهد.
افزون بر این، مشارکت زنان ــ خواه در کنار مردان یا مستقل از آنها ــ به فهم ماهیتِ عام و غیرسیاسیِ نارضاییهایی که جنبش معرّفِ آنهاست کمک میکند. برای مثال، در پایتخت آرژانتین، بوئنوس آیرس، «مادران ناپدیدشدگان» ــ که به «مادران میدان مایو» نیز شهرت دارند ــ چنین مطالباتِ عام و جهانشمولی را مطرح میکردند. آنها اعتراضاتی را علیه حکومتِ نظامیان راستگرایی سازماندهی میکردند که، با حمایت آمریکا، هزاران فردِ مظنون به مخالفت با حکومت را طی آنچه به «جنگ کثیف» (۱۹۸۳-۱۹۷۶) شهرت یافت ناپدید کردند. این گروه از مادران پنجشنبهها در میدان بزرگ مایو در بونئوس آیرس دورِ هم جمع میشدند و اعلام میکردند که میخواهند بدانند فرزندانشان کجا هستند. بهرغم اینکه خطرِ ناپدید شدن خودشان را هم تهدید میکرد، این مادران دههها به اعتراض ادامه دادند، و پس از مدتی روسریهای سفیدی به نشانهی صلح پوشیدند ــ و دعاویِ اخلاقیِ مؤثری را بهعنوان مادر مطرح کردند و خواهان پاسخگویی و عدالت در مورد عزیزانشان شدند. تلاشهای آنها به اعضای جنبش فراگیرترِ مبارزه با دیکتاتوری دل و جرئت بخشید، و سرانجام در سال ۱۹۸۳ به گذار به دموکراسی انجامید. در بسیاری از کشورها، از بوسنی تا سری لانکا و لیبریا، مادران، همسران و خواهران در مورد قتل عزیزانشان در زمان جنگ دادخواهی کردهاند.
در میانهی ژانویهی ۲۰۱۱، اسما محفوظ، یک زن مصریِ ۲۵ ساله، با انتشار ویدیویی در یوتیوب از مردان مصری خواست که علیه مبارک قیام کنند ــ و برای اثبات شهامتِ خود به زنانی بپیوندند که در میدان تحریر سرگرم اعتراض بودند.
زنانی که در دوران حکومت ژنرال اگوستو پینوشه، دیکتاتور راستگرا، در شیلی زندگی میکردند، با الگوبرداری از مادران میدان مایو شیوهی مشابهی را برای اعتراض به آدمربایی، شکنجه، و قتل هزاران نفر از مخالفان حکومت در پیش گرفتند. این زنان در میدان اصلیِ کنار پارلمان جمع میشدند و در حالی که عکس عزیزانِ مفقودشان را در دست داشتند در سکوت رقص ملیِ شیلی، la cueca، را اجرا میکردند. این روش مؤثر، هم نمادی از ناعادلانه بودن خشونتِ حکومت بود که مصون از هرگونه پیگرد قانونی افراد را به قتل میرساند، و هم توجه افکار عمومی را به مطالبات اخلاقیِ زنان در مورد عدالت جلب میکرد. گروههای زنانی که در این دوران شکل گرفتند به ستون فقراتِ جنبش دموکراسیخواهانهای تبدیل شدند که در میانهی دههی ۱۹۸۰ پدید آمد. سرانجام، وقتی ژنرال پینوشه از مردم خواست که با شرکت در همهپرسی به تداوم حضور او در قدرت رأی مثبت دهند، گروههای زنان به سازماندهیِ آرای «منفی» کمک کردند. حدود ۵۶ درصد از شرکتکنندگان در این همهپرسی، رأی منفی به صندوق ریختند و به این ترتیب مخالفان پینوشه به پیروزیِ قاطعی دست یافتند. افسران نظامیِ پینوشه نتیجهی همهپرسی را تأیید کردند و در پی برگزاری انتخابات در سال ۱۹۸۹، پینوشه از قدرت کنار رفت و نظام دیکتاتوری برچیده شد. این اجراهای نمادینِ چشمگیرِ رقص ملیِ شیلی توجه جامعهی جهانی را جلب کرد و در سال ۱۹۸۷، استینگ، موسیقیدان بریتانیایی، با الهام از آن، ترانهی اعتراضآمیزِ «آنها تنها میرقصند» را سرود. در سال ۱۹۸۸، استینگ همراه با دیگر هنرمندان و مادران میدان مایو، این ترانه را در کنسرتی اجرا کرد که سازمان «عفو بینالملل» در آرژانتین به نشانهی اعلان همبستگی با مردم شیلی برگزار کرد.
زنان همیشه نوآوریهای تاکتیکیِ جدید و خلاقانهای را ارائه کردهاند که بر غنای راهکارهای مهمی که امروز بدیهی به شمار میرود، افزوده است. در قرن نوزدهم، «مجمع ارضیِ زنان» در ایرلند به امید دستیابی به استقلال ایرلند از سلطهی بریتانیا راهکارهای جدیدی را برای عدمهمکاری ابداع کرد. زنان ایرلندی، که با نظام فئودالیِ موروثی روبهرو بودند، اغلب مسئولیت کشت غلات و پرداختِ اجارهبها به زمینداران را بر عهده داشتند، زمیندارانی که بسیاری از آنها مردان انگلیسیای بودند که در آنجا زندگی نمیکردند. اما تلاشهای زنان ایرلندی به تضمین حقوق ارضی، از جمله ممنوعیت اخراج خودسرانه، نینجامید و فرصتی برای تحرک اجتماعی یا اقتصادی فراهم نکرد. زنان ایرلندی به منظور کاهش قدرت اقتصادی بریتانیا، کارزاری به راه انداختند و از پرداخت اجارهبها و کمک به برداشتِ محصول خودداری کردند. در سال ۱۸۸۰، یکی از این کارزارها سروان چارلز بایکوت، یک دلّال املاک در کانتی مایو، را هدف قرار داد تا او را منزوی کند. اعضای «مجمع ارضی زنان» همراه با مغازهداران محلی، آهنگران، نانوایان، آشپزها، زنان رختشو، زنان خدمتکار، پستچیها، و دیگران از ارائهی خدمات به وی خودداری کردند و در نتیجه او مجبور شد که ایرلند را ترک کند و به انگلستان برود ــ اینگونه بود که واژهی «بایکوت» بر سرِ زبانها افتاد. این روش در سراسر ایرلند رایج شد. یک سال بعد، لایحهی جامع اصلاحات ارضی در پارلمان بریتانیا خواستههای تحریمکنندگان را پذیرفت و به مالکیتِ مشترک میان زمینداران و مستأجران، کارمزد منصفانهی دلّالان، و تضمین در قبال اخراج رسمیت بخشید.
گاهی زنان بر خلاف انتظارات جنسیتیِ سنتی از نحوهی رفتارِ مردان و زنان عمل کردهاند تا قدرت بیافرینند. برای مثال، هزاران مصری، با الهام از «انقلاب کرامت» سال ۲۰۱۰ در تونس، در اوایل سال ۲۰۱۱ شروع به اعتراض به دیکتاتوریِ حسنی مبارک کردند، اعتراضی که در نهایت به خیزشی سراسری با مشارکت میلیونها مصری انجامید. در میانهی ژانویهی ۲۰۱۱، اسما محفوظ، یک زن مصریِ ۲۵ ساله، با انتشار ویدیویی در یوتیوب از مردان مصری خواست که علیه مبارک قیام کنند ــ و برای اثبات شهامتِ خود به زنانی بپیوندند که در میدان تحریر سرگرم اعتراض بودند. در آن زمان، هزاران مصری در میدان تحریر جمع شده و منتظر تظاهرات بزرگ ۲۵ ژانویه بودند. اسما محفوظ با انتشار این ویدیو کوشید تا مردانگیِ مصری را علیه حکومت بسیج کند.
برگردان: عرفان ثابتی منبع: ویبسایت آسو