پرش به محتوا

مشارکت سیاسی زنان در افغانستان

مهتاب محمدی

      مشارکت در لغت به معنی همکاری کردن و شریک شدن گروهی است،  همچنان مشارکت سیاسی عبارت از همکاری گروهی مردم یک کشور در امور سیاسی و دولت سازی می‌باشد و نیز فعالیت سیاسی اعضای یک جامعه برای انتخاب رهبران شان می‌باشد(پل، آبرامسون، 1241، 1383).

در گذشته مشارکت زنان در سایر جوامع به صورت پراکنده بوده، اما با گسترش و فرایند جهانی شدن حضور و فعالیت زنان در تمام عرصه‌ها در حال گسترش می‌باشد به گونه‌ای که در بسته‌ترین نظام‌های سیاسی جهان مانند: نظام‌های تک‌حزبی، شهروندان‌شان بخصوص زنان را از مشارکت در زمینه‌های گوناگون منع نمی‌کنند. چرا که هیچ جوامع بدون مشارکت شهروندان امکان ناپذیر بوده و برای تمامی جوامع این مسئله لازم و ضروریست(نسرین، مصفّا، ۲۵، ۱۳۷۵).

مشارکت سیاسی شامل هر نوع اقدام داوطلبانه‌ی موفق یا ناموفق، سازمان یافته یا سازمان نیافته، مقطعی یا مستمر که برای تأثیر‌گذاری بر انتخاب سیاست‌های عمومی یا گزینش رهبران سیاسی در سطوح مختلف حکومتی، با روش‌های قانونی یا غیر قانونی را در بر می‌گیرد.

انواع مشارکت سیاسی

مشارکت سیاسی را به طور کلی به دو نوع می‌باشد:

 1ـ مشارکت سیاسی خودجوش: مشارکت فعال و خودجوش به طور طبیعی از بطن جامعه بر می‌خیزد. 

2ـ مشارکت سیاسی بسیج شده، اما مشارکت سیاسی بسیج شده توسط دولت ها در شرایط و زمان‌های خاص، مردم را تحریک کرده و برای یک اقدام خاص بسیج می‌گردند. مانند: شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، پارلمانی، شورا‌های ولایتی، شورا‌های ولسوالی، شورا های شهر، انتخابات محلی، فعالیت و یا کمپاین برای نامزد یا حزب در طول انتخابات، ارتباط با دستگاهای حکومتی محلی و ملی، شرکت در جلسات سیاسی، تشکیل انجمن‌ها و نهاد‌های مدنی، عضویت یک حزب سیاسی و غیره.( رابرت، دال،44، 1364(

مشارکت سیاسی زنان در جوامع در حال گذار یعنی جوامعی که در حال توسعه‌اند، مشکلات و سختی‌های خود را دارد که افغانستان نیز از این گونه جوامع می‌باشد. جوامع درحال گذار به نظام‌های گفته می‌شود که از سنت به طرف مدرنیته و نوسازی در حرکت باشد. این گونه کشور‌ها نیازمند مشارکت عمومی تمامی شهروندان اعم از زنان و مردان بطور مساویانه در حوزه‌های گوناگون اجتماعی و سیاسی می‌باشد. (حسین، بشیریه، 1385، 2).

کشور ما که بیش از سه دهه جنگ‌های تحمیلی را تجربه کرده و تمامی زیر ساخت‌های آن نابود گردیده حتی حکومت‌های قبلی نظیر: نظام پادشاهی محمد ظاهرشاه، جمهوری سردار محمد داوود خان، حکومت دیموکراتیک خلق و در آخر نیز رژیم مجاهدین و بخصوص به قدرت رسیدن طالبان، وضعیت وخیم‌تر گردید که این دلایل  آسیب‌های جدی به جامعه‏ی زنان وارد کردند. اولین ضربه‌ای که به پیکر زنان جامعه اما افغان وارد شده است. همانا بسته شدن دروازه های مکاتب میباشد. حتی در دوران حکومت سه ساله ی مجاهدین در کابل قبل از طالبان‏ نیز نقض وسیع حقوق بشر ادامه داشت… شکنجه، تجاوز جنسی و بد رفتاری با زنان که به مراتب رخ داده است اصولا نقش زنان در تاریخ افغانستان  برای مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی بسیار اندک است.

موانع مشارکت سیاسی  زنان

زنان در افغانستان در دوره‌های مختلف و حکومت‌های گذشته نیز از دست‌یابی به فرصت‌های برای افزایش آگاهی و آموزش عالی محروم بودند بر علاوه مورد خشونت نیز قرار گرفتند. عواملی که مانع مشارکت سیاسی زنان در افغانستان می‌باشد زیاد بوده که بطور خلاصه به چند مورد می‌پردازیم:

 عوامل روانشناختی: آنچه مانع حضور فعالانه زنان در مشارکت سیاسی است یعنی احساس بی‌قدرتی و نداشتن انگیزه برای فعالیت سیاسی می‌باشد چرا که آنها سیاست را پیچیده و همراه با خشونت فکر کرده و خارج از توان خود می‌دانند(جین، فریدمن، 26، 1381).

عوامل اجتماعی و اقتصادی: در جامعه افغانی زن نقش مادر و همسر، که یک نقش حساس و بی‌وقفه است دارد، که این نیز برای زنان فرصتی برای مطالعه و کسب آگاهی سیاسی نمی دهد. زنان مانند مردان فعالیت و اشتغال بیرون از خانه را ندارند بدون داشتن منابع مالی مناسب مشارکت سیاسی امکان پذیر نیست.

 عوامل فرهنگی: عرف وعنعنات جامعه مهم‌ترین موانع مشارکت سیاسی زنان می‌باشد چرا که افغانستان کشوریست به شدت سنتی و بخصوص در اکثر ولایات که حتی زنان اجازه انتخاب همسر برای خود را ندارد. این مسئله عملاً، سبب سلب فرصت مشارکت زنان  شده و با منزوی کردن زنان همچنان تمایز میان زن و مرد را ایجاد کرده است.

آینده مشارکت سیاسی زنان در افغانستان

در افغانستان در دهه‌های اخیر تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نیز تصویب قانون اساسی، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی و… چند موضوع مورد توجه قرار گرفت که از آن جمله: حقوق بشر، آزادی بیان، مطبوعات آزاد از جمله حقوق زنان بوده است. با تدوین قانون اساسی سال ۱۳۸۲ خورشیدی ؛ جایگاه و مشارکت سیاسی زنان در قانون اساسی پذیرفته شد، که اگر به نحو احسن اجرا شود می‌تواند بسیاری از مشکلات زنان از جمله بحث مشارکت سیاسی آنان را نه تنها در رأی دهی بلکه در مشارکت سیاسی نیز حل کند (قانون اساسی، ۱۳۸۲).

قبول داریم مشارکت سیاسی زنان در افغانستان در دو دهه گذشته آن طوری که باید می‌بود، نبوده است، ولی با آن هم زنان فضایی حضور در اجتماع را داشتند و این‌روزها زنان بیش از هر زمانی دیگر دغدغه کنار زده شدن دارند و باید هم همین طور باشد.  چون اوضاع سیاسی کشور حتی کارشناسان سیاست را در افغانستان سردرگم ساخته است.

امروزه زنان در افغانستان با وضعیتی مواجه هستند که از سویی امیدواری‌هایی را درخصوص آینده آنان در این کشور به وجود دارد و از سوی دیگر چالش‌های نیز در این زمینه دیده می‌شود، چرا که رفتار انتخاباتی زنان بر اساس خواست همسران، پدران و یا برادران‌شان می‌باشد، بسیاری از زنان افغان رفتار سیاسی و مشارکت سیاسی مستقلانه از خویش ندارند. اگرچه قانون، حق برابری و آزادی را در قانون اساسی نوین برای زنان تضمین کرده است، اما این موضوعات زیادتر بر روی کاغذ باقی مانده است تا عمل. (نانسی هاچ، وپری، ۱۵، ۱۳۷۷).

نتیجه‌گیری

زنان در بسیاری از کشورهای در حال توسعه که تا‌کنون به مذهب، سنت‌ها و باورهای کهن‌شان حاکم هستند، درگیر ذهنیت خود می‌باشند. بخصوص اینکه در آن نظام مردسالاری حاکمیت داشته باشد این امر مانعی مهم بر سر راه مشارکت سیاسی زنان می‌باشد، اما این زنان هستند که مهم‌ترین نقش را در تداوم بخشیدن همین نظام‌های مرد سالار، رسوم و سنت‌های غلط گذشته ایفا می‌کنند. چرا که مردان فردا در دامان زنان امروز تربیت و پرورش می‌یابند. مسأله زنان در واقع یک مسأله فرهنگی و مذهبی است و حل آن نیز در کنار وضع قوانین و نهادینه ساختن امور زنان در قوانین، نیازمند کار و برنامه ریزی می‌باشد. افغانستان یک کشور کثیرالاقوام می‌باشد که انواع  فرهنگ‌ها در آن حاکمیت دارد. آنچه زنان افغان به آن نیاز دارند آگاهی است و این آگاهی تنها با وقع چند قانون ممکن نیست مگر اینکه باید از طریق عالمای دینی برای مردم فهمانده شود تا بتوانند به صورت تدریجی تغییر کنند و در این راه مسئولیت بر دوش خود زنان نیز هست. زنان افغان باید نشان بدهند که می‌توانند شرایط را تا حدودی به نفع خود تغییر بدهند، اما این تلاش‌ها باید افزایش یافته تا رسیدن به هدف که همانا برابری حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان افغان با مردان است راه درازی در پیش دارند.

پیشنهادات:

با بحثی که در مورد مشارکت زنان در یک جامعه داشتیم می‌توان به عنوان پیشنهاد این چند موضوع را ارایه نمود:

1ـ ارایه معلومات در مورد نقش مشارکت زنان در توسعه کشور از طریق علمای دین

2ـ ایجاد زمینه ظرفیت سازی اقتصادی برای زنان افغان.

3ـ نقش رسانه‌ها برای پررنگ کردن مشارکت زنان در دولت.

4 ـ برگزاری گارگاه‌های آموزشی و ظرفیت‌سازی به منظور شناخت زنان نخبه و برقراری ارتباطات.

5 ـ توازن و برقراری حقوق بین زن و مرد در دوایر دولتی در ولایت‌های کمتر توسعه یافته.

منابع:

آبرامسون، پل (1383). مشاركت سياسي، ترجمة نسرين طباطبايي، تهران: وزارت امور خارجه.

‌ بشریه، حسین، ۱۳۸۵، جامعه شناسی سیاسی: نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی، نشر نی، تهران.

دال، رابرت (1364)، تجزیه و تحلیل جدید سیاست، ترجمه حسین ظفریان، تهران، انتشارات ظفریان.

وپری، نانسی هاچ (1377)، زنان افغان تحت حکومت طالبان، افغانستان، طالبان و سیاست­های جهانی،مترجم محقق، مشهد، انتشارات ترانه.

فریدمن،جین (1381)، فمنیسم، ترجمه فیروزه مهاجر، تهران، انتشارات آشیان.

‌ قانون اساسی افغانستان جدید مصوب 1382.

  مصفّا، نسرین (1375)، مشارکت سیاسی زنان در ایران، تهران، دفتر مطالعات بین‌المللی وزارت امور خارجه.

به اشتراک بگذارید