پرش به محتوا

غلام؛ بچه‌هایم شب گرسنه می‌خوابند

با چشمان‌اندوگین و دردی که در چهره‌‌اش نمایان است، روایت از روزمرگی‌ تلخ‌اش می‌کند.

غلام، پیرمردی‌ست که از چالش‌های اقتصادی و فقر رنج می‌برد. او که وظیفه‌اش گاری‌کشی‌ست در این گرما از سردی کارش سخن می‌‌زند.

او می‌گوید: « من از صبح تا شام، تا وقتی که ملا آذان بدهد همین جا هستم، کاروبار هیچی نیست، بعضی روزها پنجاه افغانی‌، ولی بعضی روزها هیچی کار نمی‌کنم و دست خالی به خانه می‌روم.»

غلام که بیش از ۷۰ بهار عمرش گذشته، می‌افزاید که خودش تنها نان‌آور خانواده است و همسرش با پشم‌ریسی در تأمین نیازهای‌شان، همرایش همکاری می‌کند.

اما کار هر دوی‌شان درآمد ناچیزی داشته و نیازهای‌ آنان را برطرف نمی‌کند، زیرا غلام مسئولیت دو خانواده را بر عهده دارد.

غلام تصریح می‌کند: «به خانه چهار پنج‌ تا صغیر دارم نواسه‌های دختری‌ام هستند که مادرشان فوت کرده و پدرش هم معتاد است. از روزی که رمضان شده باور کنید بیش‌تر وقت‌ها بچه‌ها گرسنه می‌خوابند، ما حتا چیزی نداریم که افطار کنیم. کسی دیگری نیست در خانه که کار کند تنها من و همسرم است، او هم پشم‌ریسی می‌کند گاهی به خانه‌های مردم می‌رود به همین شکل ما زندگی خود را پیش می‌بریم.»

در همین حال، بی‌بی‌گل همسر غلام می‌افزاید که در خانه چیزی برای خوردن ندارند. بی‌بی‌گل علاوه می‌کند گاهی کودکانش روزها گرسنه بوده و در حسرت نان خشک هستند.

بی‌بی‌گل می‌گوید: «گاهی همسایه‌ها کمک می‌کنند، صبح و شب خود را همین گونه سپری می‌کنیم، ولی ما از مردم از مسئولان خواهش داریم که از ما فقرا حمایت کنند و کمک کنند.»

گفتنی است که همواره کودکان بسیاری قربانی فقر و چالش‌های اقتصادی حاکم بر جامعه می‌شوند.

گزارش‌گر: کبرا سالاری

به اشتراک بگذارید